English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7000 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spot goods U کالاهای موجود
spot goods U کالاهای اماده تحویل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot U به طور نقد
spot U نقدا"
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot U کمان
spot U مسافت یابی کردن
spot U لکه موضع
on the spot U نقدا"
on the spot U فی المجلس
on-the-spot U نقدا"
on-the-spot U فی المجلس
spot-on U دقیقا صحیح
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
on the spot <idiom> U درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot U [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
spot U تنظیم تیر کردن
spot U درجا
spot U در محل
spot U لکه دارشدن
spot U لکه دارکردن
spot U محل
spot U زمان مختصر لحظه
spot U نقطه
spot U موضع
spot U لکه لک
spot U خال
spot U مکان
spot U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spot U مشاهده کردن گلوله ها
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U کشف کردن دیدن
spot U تشخیص دادن
spot U بجااوردن
spot U فوری
spot U جا
spot weld U خال جوش
spot weld U اتصال نقطه جوش
spot welding U نقطه جوش
spot welding U جوشکاری نقطهای
spot transaction U معامله نقدی
light spot U نقطه منور
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot weld U نقطه جوش دادن
spot sale U فروش نقد
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot repair U تعمیر در محل
spot repair U تعمیر در جا
spot welding U جوش نقطهای
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
water spot U واتراسپات
water spot U گردباد دریایی
warm spot U نقطه گرماگیر
warm spot U اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
unpainted spot U تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
touch spot U ناحیه بساوشی
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
dead spot U منطقه ساکت
dead spot U نقطه خنثی
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
spot test U ازمایش فوری
face off spot U نقطه رویارویی
flying spot U لکه نورتند رو
focal spot U کانون
yellow spot U نقطه زرد
spot rate U نرخ فروش نقدی
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
spot distortion U اغتشاش نقطه
landing spot U نقطه فرود
spot cash U پول نقد
light spot U نقطه نور
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
spot cash U پرداخت نقدی
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
soft spot U ناحیه نشست
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
pain spot U نقطه درد
penalty spot U نقطه پنالتی
spot of enforcement U نقطه پنالتی
spot footing U پی مجزا
soft spot U شولات
spot price U قیمت تمام شده
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
spot price U قیمت نقدی
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot pass U پاس غیرمستقیم
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot market U بازار معاملات نقدی
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
spot market U بازار نقدی
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot lamp U لامپ با نورمتمرکز
spot lamp U لامپ موضعی
spot kick U ضربه کاشته
spot grading U صافسازی
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
cold spot U نقطه سرماگیر
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
hot spot U نقطه داغ
high spot U جذابترین لذتبخشترین
tight spot <idiom> U شرایط سخت
beauty spot U خال
beauty spot U خال کوچک
beauty spot U خال زیبایی
Johnny-on-the-spot <idiom> U
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
trouble spot U کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
spot checks U بازدید در محل
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
cash spot U نقد فوری
cathode spot U لکه کاتدی
spot check U بررسی موضعی
spot check U مقابله موضعی
spot check U بطور چند در میان ازمودن
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
blind spot U نقطه ضعف
centre spot U خالوسط
blind spot U نقطه کور
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U بازدید در محل
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
spot checks U بررسی موضعی
spot checks U مقابله موضعی
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
handicap spot U مهرهتعادلی
great white spot U لکه سفید بزرگ
great red spot U لکه سرخ بزرگ
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
white spot ball U مکانتوپسفید
kicks from the penalty spot U شوت از نقطه پنالتی
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
baulk line spot U نقطهخطمرز
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
flying spot scanner U پوینده لکهای تند رو
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
goods U امتعه
goods U کالاها
goods U اجناس
available goods U کالاهای موجود
goods U کالا
d. of goods U تحویل کالا یا اجناس
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods U جنس
public goods U کالاهای عمومی
yard goods U اجناس ذرعی
prohibited goods U کالاهای منع شده
transport of goods U رفت و آمد بار
prohibited goods U اشیاء ممنوع
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's goods U مواد تولیدی
white goods U حوله سفید ملافه
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
secondhand goods U کالاهای دست دوم
smuggled goods U کالای قاچاق
proprietary goods U کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
soft goods U کالاهای بی دوام
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
transport of goods U حمل و نقل بار
producer's goods U کالاهای مولد
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
substandard goods U اجناس بنجل
Goods to declare U همراه داشتن کالاهای گمرکی
manufactured goods U کالایکارخانهساز
substitute goods U کالاهای جانشین
stolen goods U کالای مسروقه
stolen goods U مال مسروقه
white goods U پارچه سفید نخی
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
stolen goods U اموال مسروقه
staple goods U کالای بسیار ضروری
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
supporting goods U کالاهای حمایتی
goods wagon U واگنحملکالا
we ran out of these goods U این کالای ما تمام شد
valuable goods U اشیاء باارزش
valuable goods U اشیاء بهادار
goods station U ایستگاهکالاهایتجارتی
to t. a cusomer for goods U کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods U تحریم کردن کالا
Recent search history Forum search
0Sue's f4 spot will always be white
0Sub-contract is by by buying similargoods in the market
0Sub-contract is by by buying similargoods in the market
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com